معرفی وبلاگ
به نام خدايي که وجودم ز وجود پر وجودش به وجود امد *سلام* به وبلاگ من خوش آمدي هر چي بخواي مي توني صدام كني گاهي دير به دير ميام اميدوارم به بزرگواري خودتون ببخشيد من متولد بهمن 73 هستم طرفدار تيم پرسپوليس عاشق هيچ كس به جزخدا نيستم اميدوارم ازاين وبلاگ خوشتون بياد نظري انتقادي چيزي داريد به من بگيدمن انتقاد پذيرم ناراحت نمي شم
دسته
وبلاگ دوستان گلم
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 223278
تعداد نوشته ها : 199
تعداد نظرات : 134
Rss
طراح قالب
GraphistThem274

تو فکر رفته بود،باید چه کار می کرد؟به یاد کرایه صاحبخانه اش افتاد که چند ماه عقب افتاده بود.به یاد قبضهایی افتاد که پرداخت نکرده بود و به یاد صاحبکارش که او را بیکار کرده بود .ناگهان موتور سواری کیف او را قاپید و با سرعت رفت.مرد زانوانش سست شد و فریاد زد :به خدا قرض کرده بودم

چهارشنبه 1389/6/10 18:52


معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد :سارا
دخترک خودش رو جمع کرد ،سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم
کشید و باصدای لرزش داری گفت :بله خانوم ؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش میزد،تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و
داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ها؟فردا مادرت رو میاری
مدرسه
میخوام در مورد بچه بی انضباتش باهاش صحبت کنم!
دخترک چونه لرزونش رو جمع کرد....بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:
خانوم ....مادرم مریضه.....اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...
اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد ...اونوقت میشه برای
خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه..اونوقت....اونوقت قول داده اگر پول
موند برای من یه دفتر بخره که من دفتر های داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم ....
اونوقت قول می دم مشقامو...
معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا...
کاسه اشک رو گونه خالی شد.

تحریریه آشیان سبز

پنج شنبه 1389/5/14 18:35

بار خدایا که قلوب اولیا را به نور محبت منور فرمودی و لسان عشاق جمال را از ما و من فروبستی و دست فرومایگان خودخواه را از دامن کبریایی کوتاه کردی ما را از این مستی غرور دنیا هشدار فرما ،و از خواب سنگین طبیعت بیدار،و حجابهای غلیظ و پرده های ضخیم خود پسندی و خود پرستی را به اشارتی پاره کن و مارا به محفل پاکان درگاه و مجلس قدس مخلصان خدا خواه بار بده و این دیو سیرتی و زشتخویی و درشتگویی و خود آرایی و کج نمایی را زما برکنار فرما و حرکات و سکنات و افعال و اول و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت مقرون نما .بارالها نعم تو ابتدایی است
(داد حق را قابلیت شرط نیست )و نوال تو غیر متناهی،باب رحمت و عنایتت مفتوح است و خوان نعمت بی پایانت مبسوط،دلی شوریده و حالی آشفته ،قلبی داغدار و چشمی اشکبار ،سری سودایی بی قرار ،و سینه ای شرحه شرحه آتش بار مرحمت فرما ،وخاتمه مارا به اخلاص به خود و ارادت به خاصّان در گاهت یعنی دیباچه دفتر وجود و خاتمه طومار غیب و شهود محمد و آل و اهل بیت مطهرش صل الله علیه و سلم و علیهم اجمعین به انجام رسان.و الحمد الله اولاً و آخراً و ظاهراً و باطنا‍‍ً.
  امام خمینی چهل حدیث

Smile 

يکشنبه 1389/4/13 19:37

روزی مردی نزد پزشکی رفت و گفت :اقای دکتر من همه جای بدندم درد می اید .بعد انگشت اشاره اش را روی جاهای مختلف بدنش گذاشت و صدای اه ناله اش بلند شد دکتر انگشنت بیمار را گرفت و گفت مشکل از انگشت تو است که شکسته.باید این مشکل را حل کنی

پنج شنبه 1389/2/2 14:34

روزی عشق،دروغ،دیوانگی،حسادت باهم بودند تصمیم گرفتند که بازی چشم بستکا بازی کنند.همه به دیوانگی گفتند تو چشم بگذار.او هم پذیرفت.عشق رفت پشت یک گل زنبق زیبا قایم شد دروغ پشت یک تخته سنگ ایستاد و گفت من پشت دیوار هستم.حسادت هم به خاطر حسودی می خواست بهترین جا را پیدا کند .وقتی دید پیدا نشد همان جا ایستاد .دیوانگی اورا پیدا کرد .او به خاطر حسادت گفت دروغ به تو دروغ گفت پشت سنگ است.دیوانگی او را هم پیدا کرد.حسادت گفت عشق پشت آن گل است .دیوانگی چند بار او را صدا زد وقتی دید نمی آید با دیوانگی چوبی را به سمت گل فرو کرد که اورا از روی زمین بلند کند.که صدای اه و ناله امد گل را کنار زد دید چشم های عشق کور شده به او گفت ببخشید دوست من از الان تا اخر عمرم با تو هستم و به عنوان عصا همه جا با تو هستم.

واین چنین است که هر جا عشق باشد دیوانگی هم حضور داره.

پنج شنبه 1389/2/2 14:30
X