3فروردین صبح در بروجرد نماز خواندیم و خوابیدم.مدتی بعد در اراک صبحانه خوردیم شهر قشنگی بود.بعد به سمت قم رفتیم.به سمت حرم مطهر حضرت معصومه .من که خیلی به ایشون ارادت دارم با این که حالم خوب نبود و گرمازده شده بودم رفتم داخل جمعیت.پرس شده بودم ولی چون مقوا تر بودم خودم را یه ور کردم و به سمت ضریح رفتم به خودم قول دادم سر ده ثانیه ول کنم تا هم خودم خفه نشم هم بقیه بگیرند حضرت معصومه راضی نیست به زور هل دادن بریم جلو و مثل یه خانوم 10 دقیقه بچسبیم به ضریح اخرش هم بیفتیم زمین. خلاصه اون وسط گیر کرده بودم 20 ثانیه گذشت تا این راه کمی باز شد و یه خانومه که شبیه معلمم بود دستم را گرفت.و کمکم کرد حالا چادرم گیر کرده بود به زور درش اوردم اقای نگهبان که تا الان نمی دونم کجا بود امد و گفت خانوم چادرت کو گفت تو دستمه الان می گذارم.بعد از زیارت به جمکران رفتیم خلوت تر از 3سال پیش بود اون سال شب تولد امام زمان اومده بودیم حیاط پر بود از موکت داخل هم نمیشد راه رفت.خلاصه نماز خواندیم و خرید کردیم.و ناهار خوردیم و به راه افتادیم.شب به کبابسرای پرسپولیس رفتیمو شام خوردیم من بازهم نخوردیم چون قبلش بستنی خورده بودم .تو شهر فیروزکوه به امامزاده اسماعیل رفتیم خیلی قشنگ بود بالاش کوه زیرش اب .نماز خواندیم وسوار اتوبوس شدیم .وقتی بعد 2ساعت به شهرمون رسیدم خوشحال شدم با شادی به سمت خونه رفتیم ماهی ها هنوز زنده بودند غذایشان را تا ته خورده بودند.مسابقه باهم دیدم بعدش مردان اهنین بعد شبهای برره بعد هم خوابیدیم.توی اتوبوس هم فیلم های:توفیق اجباری،نیش زنبور،محاکمه در خیابان ،زندگی شیرین و کنسرت سال86خواجه امیری و رقص شب دیدم اگه این ها نبودن کل سفر را خوابیده بودم.با این که قبلا دیده بودم